فصل²فیک؛[بازی دوباره...]
P¹⁶
میونگ ویو
بعد اینکه لیا رفت غذا رو برای مینسو بردم(فرض کنین یه پیزی مث سم حالا یا چیزی که بخواد باهاش مینسو رو بکشه یامسموم کنه)...خانم براتون غذا آوردم
مینسو:م..رسی
میونگ:خانم من دیگ میرم غذاتون وخوردن بزارین جایی که اگه ارباب اومدن متوجه نشن
مینسو:با..شه
مینسو ویو
بعد اینکه اون خدمتکاره رفت میخواستم غذارو بخورم که از شدت بدبودن حالم وبخاطر خون زیادی که ازم رفته چشام سیاهی رفت وبیهوش شدم...
تهیونگ ویو
تواتاقم بودم رفتم از اون خدمتکاره میونگ پرسیدم برای مینسو غذا برد گفت آره منم یکم نگرانش بودم رفتم زیر زمین که دیدم مینسو افتاده روی زمین و
بیهوشه نگرانش شدم وبغلش کردم ورفتم گذاشتمش توماشین ورفتم سمت بیمارستان ورسیدم...
[ادامه دارد...]
(ببخشید میدونم کمه ولی مارت بعد رو بیشتر میزارم)
میونگ ویو
بعد اینکه لیا رفت غذا رو برای مینسو بردم(فرض کنین یه پیزی مث سم حالا یا چیزی که بخواد باهاش مینسو رو بکشه یامسموم کنه)...خانم براتون غذا آوردم
مینسو:م..رسی
میونگ:خانم من دیگ میرم غذاتون وخوردن بزارین جایی که اگه ارباب اومدن متوجه نشن
مینسو:با..شه
مینسو ویو
بعد اینکه اون خدمتکاره رفت میخواستم غذارو بخورم که از شدت بدبودن حالم وبخاطر خون زیادی که ازم رفته چشام سیاهی رفت وبیهوش شدم...
تهیونگ ویو
تواتاقم بودم رفتم از اون خدمتکاره میونگ پرسیدم برای مینسو غذا برد گفت آره منم یکم نگرانش بودم رفتم زیر زمین که دیدم مینسو افتاده روی زمین و
بیهوشه نگرانش شدم وبغلش کردم ورفتم گذاشتمش توماشین ورفتم سمت بیمارستان ورسیدم...
[ادامه دارد...]
(ببخشید میدونم کمه ولی مارت بعد رو بیشتر میزارم)
۶.۸k
۲۴ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.